تموم دلخوشیهامو تو با رفتن گرفتی...

شیوید ریشه و جوانه داد!

شیوید گذاشتم توی آب در آمد!

در عرض یه پنجشنبه25ام تا یکشنبه28 ام

4 روز

هوررررررررا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نماز -نماز قضای پدر-تصمیم

این دوماهه بعد فوت پدر ابتکاراتی به خرج دادم که بعدا حتما عکسشونو میذارم 

حوصل آپلودم نمیاد

دیشب تا الان خوابم نبرده

نماز صبح خوندم با 5 تا نماز عصر مونده از تقسیم کار بین فرزندان که به گردنم بود

گشتم از تلگرامم پیدا کردم که چی باید بخونم 

5 تا عصر دیگه باید بخونم

بعدش 10 تا مغرب و 10 تا عشا

بعد می تونم به دل خودم فط صبح بخونم

از هفته13 شهریور قرار گذاشتم با خودم که نماز قضاهای خودمو تا زنده ام از همین جا به بعد بخونم

چون کی دیگه بعدا می خونه

هفته اول رو خوندم

هفته قبلی نخوندم

این هفته هم که هنوز 2 روزش رفته

این پست بره برای نماز قضای پدر و تصمیم های زندگی و نماز هست

یه تصمیم دیگم هست که یه مدت درگیر رعایتشم

و 1.اون مصرف بی رویه آب هست

و 2.استفاده از دستکش برای شست و شو حتما

3.صبحانه قبل 10

ناهار قبل 2 

 شام قبل 10

تصمیم سومم هست!

و 4.سحرخیزی یه تصمیم خیلی بزرگه که امیدوارم بتونم رعایت کنم

5. بعدی نماز غفیله و وتیره هست

6.

از ماه جدید یعنی مهر

همه مخارج رو دقیق بنویسم

این دو مورد آخر رو سعی می کنم فعلا نه قطعی

تاریخ بزنم:

از روز 29 شهریور

2 ماهگی فوت پدر عزیز تر از جانم

به نیت شادی روح پدر و ثوابش تقدیم به روح آن عزیز سفر کرده

باشد که از ما راضی و خشنود شود 

ان شاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خلاصه هفته 20 تا 26 شهریور(عید قربان)

سلام به همه آدم ها

خخخ

وای یه هفته بیشتره که نتونستم بیام

همشم می خواستم ولی نشده!

هفته پیش چه هفته ای بود!

اولین عید آقاجون بود و مثلا قرار بود که مادر آقا تشریف بیارن ما رو از عزا در بیارن

ولی گل کاشتن

ترکوندن!

ولش کن ،بگذریم

هفته قبل کلی خانومی به خرج دادم

مخصوصا آخر هفته که شیوید و نعنا خشک کردم دسته ای!

و کرفس 

سبزی کوکو

گوشت چرخ کرده بسته بندی کردم

یه دونه شیوید گذاشتم توی آب که جوونه کرده دیروز(28 شهریور)

آجی کوچیکه جمعه با خانواده آقاشون رفتش سرین اردبیل

ان شاءالله بهشون خیلی خوش بگذره

مامان گلمو جمعه دعوت کردم به این مناسبت پیشم باشه

آجی هم تشریف آوردن!

غذام خوب شد 

ماکارانی درست کردم

همه دوست داشتند

خیلیم خوش گذشت

یه چادرم سه تایی دوختیم

پنجشنبه با آقا رفتیم خرید تره بار و فروشگاه

حدود 150 تومن پیاده شدیم

بیخودی!

شبشم برای جمعه سر مزار پدر دانمارکی خریدیم + کیک به مناسبت 9 ماهگی عروسیمون

چهارشنبه که فردای سه شنبه بود و روز کنتاک مادر همسر رفتم خونه مامانم

عصری همسری آمد دنبالم و ی سرم تا بذر فروشی رفتیم و ...نخریدیم گفت دیره برای کاشت ریحون

سه شنبه کنتاک

دوشنبه عید مامان و همه رفتیم بهشت زهرا و بعدم اونجا بودیم و مادرشوهر آجی کوچیکه تشریف آوردن(همون روزی که به مادرشوهرم گفتم عصر بریم خونه مامان)

یکشنبه خونه مادرشوهر بودیم و من از خونه مامان که تازه رسیده بودن رفتم اونجا

شنبه هم مامان اینا هنوز مشهد بودن و خونه بودم

اینم از هفته پیش...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شنبه 20 شهریور

الان حوصله ندارم عکسارو آپلود کنم

از صبح یعنی 10 کلی کار کردم

حسابی خشته شدم

همشم توی خونه بودم

کمرم درد گرفته

می خواستم عکس کارای جدید رو بزارم جون ندارم

تحقیق حوزه تموم شد خداروشکر

ناهار عالی شد هووووووووووورا

میگو پلو

یه غذای خوشمزه جنوبی

همسری تصمیمش عوض شده میگه نمیری خونه مامانم

گفتم نه !

باهم میریم

الان برم سر دامن

امروز با دختر دختر خاله تلگرامی صحبت کردم

همسری به مامان زنگ زد که سر نماز جماعت توی حرم امام رضا بودند.

برنامه روز این بود :

آب 8 لیوان 4 تاشو خوردم

ناهار خوب

مرتب کردن عالی کشوی لباس آقا

نماز ظهر و عصر رو با نماز قضای صبح خوندم

نماز والدین هر سه با نماز مغرب و عشا بخونم

تحقیق حوزه

پول دوستم

دامن ترک

ذکر روز

1000 صلوات برای پدر

کاشت پیاز سوم

زیر گلدونی برای پیازها

چای سبز

میوه

آهن که ندارم!گمش کردم!

زنگ به مامان

تخلیه رم گوشی از فیلم های دانلودی

بخور

هلیله

خاکشیر

ورزش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوشنبه 15 شهریور محبت خواهری داغونم کرد

دستمو داغون کردم

موم پوستمو کند...

افتضاح شده ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

5 شنبه 11 شهریور

5 شنبه پیش 11 شهریور

پیازمو کاشتم

و این هفته هر روز آب دادم

خخخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

13 شهریور شنبه

شنبه 13 ام چون قرار بود یکشنبه ریحانه بیاد خونمون در 6 ساعت سارافونمو عالی دوختم

چه سارافونی شد برا یبار اولم

ایول...

خونه بودم

مادرشوهرم زنگ زد

بعد دعوای پنجشنبه ای

با گوشیش به خونه وگوشیم

خونه رو برداشتم

کلی صحبت کرد

و

منم ترسیدم

تلفنم قطع بود

پشتش به مامان پیام دادم

زنگ زد بهم

دوباره زنگ زد و اشغال بودم

و سریعم بهم گفت

و اینجا پایان جنگ بود

خخخ

یکشنبه رفتیم خونشون

بعد مهمانی ریحانه

دایی و پدربزرگش اونجا بود

و بهم گفت خاله ناراحته از دستت

و کوفته خوردیم

و بی حرف آمدیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

14 شهریور95

مهمانی دادم و ریحانه رو بالاخره دعوتیدم...

با هم تاپ دوخیتیم

خوب بود شکر

قیمه عالی

و

شوهری رفت خرید کرد اول صبح برام

و

لوبیا و بادمجان و کدو خرید به خواسته بنده که درست کنم  و فریزرو پر کنم

چند روز قبلشم طبق چیزی که از ریحانه یاد گرفته بودم هویجای ته یخچال رو خرد کردم و فریزری کردم واسه سوپ و  ماکارانی

و هفته پیش در ماکارانیم هویج ریختم که خوب بود

شب با شوهری دعوام شد و قهریدیم

و همین طور دوشنبه شب قهر بودیم

سه شنبه خودم رفتم کلاس

و سارافون قشنگمو بردم و کلی تشویق شدم از جانب استاد

و برگشتنه رفتم خونه مامانم بدون اطلاع به ایشان

خودش امد دنبالم

و رفتیم کار بانک اقتصاد نوین رو درست کردیم و رمز دوم گذاشتیم و تلفنارو سه سوت وصلیدم

و حالت نادم داشت

و دیگه آشتی شدیم

و اینم بگم شب قبلش دوشنبه بی اطلاع رفتم خونه مامان

ناهار نپختم

زنگ زد گفتم بهش

ساعت 9 با حمید برگشتم

وفکر کرده بود اونجام

اومده بود دم در خونه مامانم

و زنگ زد برم پایین

که من نبودم و

بیچاره برگشت

منم لوبیاهارو خرد می کردم

شامم نپخته بودم

نه ناهار نه شام(15 ام)

و باز با قهر خوابیدم و باهاش آشتی نکردم...

خخخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

17 شهریور 95

چهارشنبه 17 شهریور

مهمانی در منزل با  مامان و مهساجونم

و پارمیس قشنگ 

و مهناز خوبم

سنگ تموم گذاشتم در حد توانم ...

قیمه وماهی عالی شد

+

ته چین

الحمدلله خداجونم

..................

هنرنمایی ها

کدو سرخ کردم و 8 بسته شد و فریزری کردم

بادمجون ترشی درست کردم،گفتم سیر خرید همسری

میرزا قاسمی ها رو کباب و بسته بندی و فریزری کردم با کمک مادر گلی

قیمه عالی

ته چین متوسط

و ماهی آب پز...

هورررررا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

9 شهریور اصلاح کرد

آقا همسری سه شنبه رفت اصلاح

البته ریشش رو نزد

20 تومن پول آرایشگاه داد

و 50 تومن پول کارواش

خیلی خوب شده بود البته

سه شنبه مشکیشو درآورد

واقعا مادرشوهرم خیلی عصبیم میکنه

کاش یکی بود بدوناینکه غیبتش بشه بهم کمک میکرد

اصلا درک نمیکنه

همه چی هم کلا تقصیر منه

اصلا دوسش ندارم مگه زوره؟

اه ول نمیکنه آدمو

اون از اون جمعه

اینم از این جمعه

هی غر میزنه

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عمه بزرگه جمعه 12 شهریور

امروز خونه عمه بزرگه دعوتیم...

می خوان برن آمریکا

زود دعوت کرده

مادرشوهرم زده تو حالم

عذاب وجدان دارم

و

حالم جالب نیست

خدا بخیر کنه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگه خدا بخواد...

نونو ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تصمیم 12 شهریور

یه تصمیم نو

سحرخیزی = کامروایی

البته یه 24 سالی هست که می خوام اجراش کنم

یه فکرای دیگه ای هم دارم

امیدوارم به لطف حق

به سلامتی و میمنت باشه برامون

اگه صبحا زود بیدار شم و شبا زود بخوابم خیییییلی خوبه

خیاطیامو جمع می کنم

و کارای عقب موندمو...

ان شاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حال و روز ما با این مادرشوهر

دیشب خود همسری به خاطر فوتبال نخواست بریم جایی و خونه مامانش
بعد دوباره مادرشوهرم زنگ زده گلایه
بهش گفتم گوشی رو نده به من
گوش نداد
بعدشم پررو پررو میگه مامانم راست میگه دیگه...
خیلی واقعا زندگی سخته!
بعد آقاجون میگفت عیب نداره باهاش کنار بیا!
هر چی تو دهنشه به آدم میگه
من یه چیز بگم گریه میکنه
واقعا که!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برای پدرم

امروز صبحم با نماز صبحم 3 تا نماز والدین رو خوندم

برسه به روحش...

یه شب توی این هفته خوابش رو دیدم

آهان شنبه شب بود که براش نماز قضا خونده بودم...

شب توی خواب گریه کردم

و با گریه بیدار شدم...

فاطمه دوستم امروز بهم پیام داده برای آقاجون...

همه فهمیدن بی بابا شدم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیروز 5 شنبه 11 شهریور و باغبانی

بالاخره پیازهامو کاشتم

30 مرداد گذاشته بودم توی آب

ریشه شون بلند شده

یکیشون جوانه زده

دوتاشون جوانه شون گیر کرده بود

کشفش کردم

ان شاءالله پیازچه بده...

به روح پدرم صلوات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نماز قضا واسه پدرم از شنبه 6 شهریور

این هفته از شنبه ش نماز قضا واسه آقاجون خوندم

اما روز بعدش 4 شنبه شد

و بعدش 5 شنبه...

شنبه 10 تا ظهر

4 شنبه 10 تا مغرب و 10 تا عصر و 10 تا صبح

5شنبه 5 تا عصر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قاشق چنگال استیل

دیروز داشتم تمیزکاری میکردم دیدم که همه قاشق چنگالام از الان خط برداشته و بعضیاشم یه لکه هایی روشون افتاده که نمیره

یه کم سرچیدم

نوشته بود که نباید که توی آب بمونه و سریع بشویید و خشکش کنید و نذارید با هوا خودش خشک بشه

منم امروز صبح دیگه این کارو کردم و خشکشون کردم

شوهری بی ادب میگه تو ظرفا رو لب پر میکنی

باهاش قهرم...

الکی میگه

هیچ موقع این جوری نبوده

فقط یه بار خونه مامانش...

خخخخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نوآوری های آشپزیم اما بعد فوت پدرم

از بعد فوت آقاجون این غذا ها رو درست کردم

احساس می کنم داره آَپزیم خیلی خوب تر میشه

از آخر به اول


فلافل

قیمه

پیتزا

شیرینی دانمارکی

کیک یزدی

قر مه سبزی

چه فایده که آقاجونمو ندارم!

الهی بمیرم برات

کجایی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گزارش چهارشنبه 3 شهریور

چک کردن حساب پارسیان و کارت به کارت برای پارسیان

کارت به کارت برای اقتصادنوین

بدهی تلفن

و همراه اول


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰