تموم دلخوشیهامو تو با رفتن گرفتی...

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

نکات منفی 22 مهر

هنوز دامن ها

و

مانتوها

و پیرهن ها

و 

فیلم های آموزشی مو ندیدم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

موفقیت ها و اجرای تصمیم ها تا 22 مهر

نرم افزار "عادت خوب"

خیلی کمکم کرده این هفته 

از 17 مهر که نصب کردم

باید کارهای مثبت رو ملکه کنم

این هفته که باید واقعه می خوندیم

تا 50 تای اول رو کاملا حفظ شدم

آفرین به من

برای مادرشوهرم کادو خریدم

یه شب پیشش موندم

نرم افزار پیاده روی نصب کردم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وضعیت نماز ها تا 22 مهر

توی این نرم افزار "عات خوب"

نماز رو هم اضافه کردم

صبح 

ظهر و عصر

مغرب و عشا

حتی نماز غفیله و وتیره 

و نماز شب رو هم گذاشتم

قضاهای صبحمو هنوز نخوندم از بعد سفر

این هفته شب تاسوعا نماز شب موفق شددم بخونم

امروز هم نماز صبحم رو خوندم و ناخودآگاه بیدار شدم!

نماز عقبم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مراقبه تا 22 مهر

دارم نماز والدین رو تقریبا هر روز می خونم 

یه دو هفته ای میشه

از 17 ام که هر روز خوندم

هفته ی قبلشم الان دقیقا یادم نیست ولی توی ورق روی دیوار میزدم یادداشت کردم که معلومه می خوندم و هر روز به خودم یادآوری میکردم

تازه اگه اشتباه نکنم هقته ی قبلش هم مراقبت بر انجامش داشتم

یعنی در واقع از اول مهر حواسم بوده هر روز بخونم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بغبانی 22 مهر

باغبانی رو از وقت رفتن به شمال یعنی از 6 مهر تا 22 مهر تعطیل کردم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

22 مهر

سلام

امروز 11 محرم ،22 مهر ماه هست

خیلی کار دارم

این چند روز فقط عزاداری باید میکردیم و کار دیگه ای نمی شد انجام داد

برای همین همه کارام بااااااااااااد کرده

مخصوصا مانتوم!

و پشت سر اون مانتوی مامااااااااااااااااااان جووووووووووووووووووونم

خدا بیامرزه بابامو ان شاءالله

هر چی رو دست میزنم می بینم بهش ربطی داره

هر وسیله ای توی خونمه

حتی این کامپیوتر و سیستم

و هر چی...

همه از زحمات و دارایی های پدر عزیزمه

خدا ان شاءالله بیامرزتت عزیز دلم

خیلی دلم برای صورت ماهت تنگه آقاجون به خدا!

...

...

...

بگذریم

دارم یه نوحه قشنگ گوش میکنم

یه نرم افزار خوب نصب کردم که از 17مهر توی اون عادت هایی رو که می خواستم توی خودم نهادینه کنم رو میگذاشتم

و اجرا کردم

کم و بیش و تا حد قابل قبولی هم انجام دادم خداروشکر

امروز صبح هم به لطف خدا نماز صبح بیدار شدم

دیروز 21 مهر روز عاشورا شوشو از صبح که رفت مغاز تا شب به من زنگ نزد!

ساعت 1 نصفه شب اومد دنبالم

از دستش ناراحت شدم چون مامان و آبجیم بهم تیکه انداختن سر همین 

البته چون عادت کردم و می دونم کارش واقعا زیاده خیلی ناراحت نشدم مثل قبلا ها!

دیروز دیگه با مادرشوهرم نرفتم هیئت

اما شب تاسوعا رفتم پیشش و چون شوشو خونه نیومد همونجا موندم

و شب خوابیدم و صبح برای حلیم ساعت 8 بیدار شدیم

قرار بود پارمیس رو بیارن پیش من

اما برنامه عوض شد و منم باهاشون رفتم بهشت زهرا برای تشییع جنازه عموی شوهر خواهرم

خدابیامرزتش!

بعد رفتیم ناهار خوردیم

و بعد دیگه نرفتم خونه مادرشوهرم

شب زنگ زدم که میاید مسجد؟

و خودش ساعت 6 رفت و من با مامان اینا 7 و نیم رفتم

و بعد منتظرش بودم همش و باهاش برگشتم خونشون

شب دیگه همسری آمدند خونه

و

برگشتیم

شب عاشورا خونه بود

دیشبم که تعریف کردم

امروز هم قراره 3 بیاد با هم بریم ختم عموی شوهر خواهرم توی مسجد امام صادق (ع) در خیابان شریعتی،سید خندان

مادرشوهرمم زنگ زدم که بیاد

راستی 

شب تاسوعا تولد مادرشوهرم بود

براش کادو خریدم با مامانم

یه بلیز زرشکی + یه روسری قهوه ای

خیلی ارزون شد 

عالی بود قیمتش

خلاصه نرم افزار عادت خوب بازار خیل خوب بود

یه چیز دیگم که دان کردم به سفارش آجی کوچیکه نرم افزار مسافت شمار برای پیاده رویه

خیلی باحاله شما هم نصب کنید

هم کالری رو میزنه هم مسافت هم تعداد قدم و هم مدت زمان پیاده روی تون رو

من که خیلی خوشم اومد

امروز چهارمین رویه که نصبش کردم

دارم شله زرد می خورم

برم سراغ پست های بعدی...

یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلم برات تنگه آقاجون

حالم خرابه 

خراب

اصلا 

خوب نمیشه

نمی دونم

چی بگم

دلم برات تنگ شده

آقاجونم

کجایی؟

چی کار کنم بدون تو؟

خسته شدم از زندگی

می خوام بیام پیشت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گواهی نامه خاموش

دیشب مجبور شدم به مادرشوهرم بگم که گواهی نامه گرفتم...

نمی خواستم مجبور شدم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چهارشنبه 15 مهر- خسته شدم زندگی

اصلا حالم خوب نیس

وای

اصلا اصلا اصلا

سرمم درد میکنه

اعصابمم خورد شده!

از همه بدم اومده...

دلم یه جوریه

احساس آرامشم پر کشیده

نمی دونم چم شده

امروز شوشو رفته بود دوش بگیره در زدم کارش داشتم

یهو درو باز کردم دلش هری ریخت و منم ناراحت شدم

از اول صبح حالم بد شد

دیشب که رفتم خونه مادرشوهری بهتر بودما

اومدیم خونه با هم هم خیلی خوب بودیم و خوشم گذشت تازه

اما الان باز دپرس شدم

اصلا آمادگی مادرشدن ندارم

اصلااااااااااا

چون حالم هنوز جا نیومده از اتفاقی که برامون افتاده

از اطرافیان خیلی لجم میگیره وقتی

من عزادارم و رفتن خواستگاری!

چی بگم

از طرفی میگم ازدواج کسی که نباید برای این موضوع ناراحتی من عقب بیفته

از طرفیم بهم بر میخوره!

وقتی خاله اینا تا 40 بیشتر صبر نکردند اینا که دیگه هیچچچچچچچچ

ول کن بابا

حوصله ندارم

به درک هر کی هر کاری میکنه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گزارش کار و برنامه

شروع یوگا : از اول محرم

یادداشت مخارج :

تاریخ دو موردی که باید علامت بزنم 

رژیم آبجیم : از هفته بعد شنبه 17 یا 24 مهر

این ماه تولد مادرشوهرمه

دریافتی از همسری با 25 تومن دیروز شد :175 تومن

بدهی مامان رو بابت روسری و 4 تا ... و جوراب پرداخت کردم 12 ام

طلب همسری رو دریافت کردم از حواهرم 225 تومن

طلبم از دوستم رو 12 و نیم گرفتم سر خریدن لایه حریر و 37 و نیم مونده دستش

کارت بانکمو فعال کردم و رمزش رو به اونی که همیشگیه تغییر دادم و به اون کی کارتم واریز کردم و اینترنت بانک رو هم فعال کردم

به آموزشگاه رانندگی زنگ زدم

دیشب شب دوم محرم مسجد رفتم

دیروز نماز والدین خوندم

عاشورا روز اول رو بدون سجده خوندم

واقعه روز اول محرم رو خوندم

قرص آهن-داکسی سایکلین- شنبه و یکشنبه و دوشنبه هلیله سیاه خوردم

اصلاح = شنبه و یکشنبه

* نماز قضاهای خودم از هفته ای که تاریخ زدم تا الان مونده.

*دیروز در روضه گفتند که نماز قضای پدر و مادر رو خوندن خیلی خوبه...

*قرآن قضاهام مونده

*خیاطی مونده + جزوه نویسی خیاطی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سه شنبه 13 مهر-2 محرم

دیروز اول محرم بود

خیلی سعی کردم زود پاشم ولی آقامو لالا می خواست

بیدارش شدیم و شیر و کوکی خوردیم و یه ربع به 11 زدیم بیرون و منو برد نزدیک روضه

اول روز خیلی انرژی داشتم اما بعد از رفتن خونه دوستم تحلیل رفت

شوشو نمی تونست برای ناهار بیاد خونه کارش زیاد بود

من با مامان اینا در مورد جاری جدید صحبت کردم 

و هر چی باهاشون بیشتر حرف میزدم بدتر میشدم و استرس و نگرانیم از آینده بیشتر می شد

نمی دونم

شبیه حس حسودیه!

انگار نگران ارتباط آینده مون هستم

من و شوشو جفتمون توی ارتباط گیری موفق نبودیم

و برادر شوهرم از همسرم خیلی با سیاست تره

می ترسم و ناراحتم...

تبعیض و تفاوت و فرق گذاشتن

اصلا دوست ندارم حسادت کنم

توی تموم زندگیم با این حس جنگیدم و موفق بودم ولی حالا نمی دونم می تونم یا نه...

از الان تبعیض ها و حرف و حدیث ها شروع شده

از 21 شهریور تا الان

کلی با هم نزدیک شدند

و

من رو برای خواستگاری اولیه با خودشون نبردند...

امشب می خوام تنهایی برم خونه مادرشوهرم

از دیروز واقعه مو شروع کردم

امروز کلاس خیاطی خواب موندم و نرفتم و...

دیروز یه سوتی اساسی دادم و 12 و نیم بابت لایه حریری که اشتباها به جای نارنجی صورتی خریدم پول دادم

هوا سرد و بی روح شده

آقاجونمم که دیگه نیست...

نمازمو خوندم

برم پست بعدی برای مراقبه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز نوشت شنبه 10 مهر

شنبه

یه کلیپی دیدم

توش گفت

هر روز بنویسید چند تا کار موفقیت آمیزتون رو

منم دیروز یه برگه چسبوندم به دیوار

روز اول برگشتنمون بود و کلی کار خونه داشتم

تمیز کاری و مرتب کاری هایی که نمی شد نوشت

و تو دو سه تا کانال جدید عضویدم

یاد گرفتم چطوری با ادرس عضو بشم

یکی به خانه بر میگردیم

یکی یه چیز دیگه

لیست شنبه :

اسراف نکردم

صلوات فقط رکعت آخر دست و پا شکسته

اذان و اقامه هم بله اما دست و پا شکسته

تعقیبات هم همین طوری 

نماز والدین نخوندم

نماز شب نخوندم

ذکر روز و 100 صلوات به نیت پدر

سحرخیزی یخ

دستکش استفاده نکردم

آب به اندازه

صبحانه و ناهار و شام فقط شام نخوردیم و صبحانه نخوردیم و شام 2 تا کلوچه

نماز غفیله و وتیره یخ

مخارج رو نوشتم

نماز قضاهامو نخوندم

ذکر بله 

100 صلوات بله

بخور خیر

6 لیوان

قرص آهن بله (هلیله هم بله)

روزنوشت نه

قرآن خیر

عاشورا خیر

...............................................................................................

چیره شدم بر گناه

ناهار استامبولی پختم

مامان ازم تعریف کرد که توی سفر مهربون بودم

چای سبز خوردم

لباس ها رو جمع و جور کردم

کلی ظرف شستم

فیلمهای گوشی رو تلاش کردم خالی کنم نمی شد...

آقامون اومد 

بای...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برگشت از شمال-نیمه شب 9 مهر

جمعه 1 نصفه شب از نمک آبرود برگشتیم

خلاصه ش می کنم

خیلی خوش گذشت

اما

جای آقاجون

خییییییلی

خالی بود

زندگی بدون بابایی لطفی نداره...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لازانیا1- چهارشنبه 31 شهریور

برای بار اول لازانیا پختم

و در تاریکی(برق رفت)

نفهمیدیم چی خوردیم...

شوهری حسابی تعریف کرد

خخخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نون خامه ای1-یکشنبه 4 مهر

جو گیر شدم و نون خامه ای پختم

ای بدک نبود

قابل خوردن بود...

دستمم سوزوندم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جمع بندی اولیه تصمیم های این 9 ماهه

یه دفعه دیگه می خوام همه تصمیم هایی رو که تا حالا بهشون رسیدم و خنوزم به نظرم مهم اند رولیست کنم و یادداشت کنم تا هر روز توی این باقی چله اجرا کنم به امید خدا

1.اسراف نکردن ( مواظبت از مواد غذایی و مواد داخل یخچال و سایر چیزهایی که در دست ماست و مدیریت امور و هزینه ها )

2.نماز اول وقت

3.صلوات در رکوع و سجود هر نماز(حداقل یه رکعت هر نماز رکوع و سجود صلوات بفرستم)

4.اذان و اقامه قبل نماز

5.تعقیبات نماز با 5 عملی که ذکر شد.

6.نماز والیدن هر روز

7.نماز شب حتی دو رکعت

8.شریک کردن اموات در اعمال خیر

9.سحرخیزی

10.توجه به سلامت پوست دست و دستکش استفاده کردن

11.مصرف به اندازه آب

12.صبحانه قبل 10 ناهار قبل 2 و شام قبل 10

13.نماز غفیله و وتیره و هدیه به روح پدر

14.نوشتن مخارج روزانه

15.خواندن نماز قضاهام به صورت هفته ای

16.ذکر روز

17. 100 صلوات به طور روزانه

18.بخور

19.روزی 8 لیوان آب

20.قرص آهن

21.روزنوشت

22.ادا کردن جزءهای قضا شده از قرآنم

23.زیارت عاشورا(چله)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاک کردن درایو D

بالاخره امروز درایو D رو از دست ویروس هایی که نمیذاشتن فایلاشو پاک کنم نجات دادم

نمی دونم پیازچه هام چه بلایی سرشون بیدا این چند روز

ساک رو بستم و پارچه رو گذاشتم که بشورم

یه ماکارونی خوشمزه با هویج و ذرت برای همسری درست کردم

خوووووشرنگ...

حیوونی بدو رفت ...

کارش خیلی زیاد شده

خداحفظش کنه برام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز شدن کلاس ها همراه با مدارس

فردا بعد دو هفته تعطیلی میرم کلاس...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خرید خانم خونه ای

امروز برای اولین بار رفتم بیبرون برای ناهار خرید کردم...

7 تومن طلبم از همسری

9 تومنم طلب داشتم

شد 15 تومن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چله ی پاییز-روز چهارم

روز چهارم چله

زیارت عاشورا : 

قرآن های قضا + ختم:

سحر خیزی: ساعت 10 بیدار شدیم

قرص آهن: 

صبحانه ناهار شام به موقع :صبحانه 10 و نیم خوردیم،ناهار 5 و نیم،شام بی شام

نماز غفیله وتیره :

8 لیوان آب:2لیوان

بخور:

مصرف آب کم:

دستکش برای شست و شو:خیر،ناهار که رعایت نکردم

نماز قضای هفته ای:

نماز زود و تا جای ممکن اول وقت:

روز نوشت:

ذکر روز:بله

ورزش اصلاحی شانه:

صد صلوات برای پدر:

............

فاتحه برای پدر : بله

اجازه اضافه کردن مورد در حین چله وارد است....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰