تموم دلخوشیهامو تو با رفتن گرفتی...

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

6تا 22اسفند

این ماه اسفند رو اصلا پر نکردم متاسفانه

هنوز کلی کار دارم برای عیدم و کلی خرید و کلی خیاطی

دیشب 21ام  مادرشوهرم به همسر زنگ زده بوده شکایت که جمعه 20ام نرفتیم ببریمش نمایشگاه

و بعدشم گفته بوده پارچه به من داده و براش شلوارشو ندوختم

همسر بهم گفت چرا 

گفتم وقت ندارم بهشون گفته بودم بعد عید

جمعه هم با همسر رفتیم خرید عید تنهایی،دختر خاله دعوت کرده بود و به اتفاق و بیشتر به خاطر نرفتن من نرفتیم

شنبش شب خونه مامانم موندم

پنجشنبه خونه مادرشوهرم بودیم و دایی و پدربزرگش اونجا بودن

و ما هم بعد دندون پزشکی رفتیم اونجا

دندونم تا صبح خون اومد....و برام بستنی خرید و به کام بقیه هم شد

جمعه قرار بود ببرنمون باشگاه که ابجی ما رو پیچوند

سه شنبه هم باز خونه مادرشوهرم بودیم

و با هم رفتیم نمایشگاه

دوشنبه ش هیچی

یکشنبه ش زنگ زد که مراسم سومه حضرت زهرا داریم و بیا و با مهسا رفتم تا مسجد

و همون روز بود که اشتیم کردیم

شنبه ش تلفنی با هم حرف زده بودت

جمعه ش امید سر کار بود کامل و  البته پنجشنبش با همسر سر اینکه اول گفت من فردا بهشت زهرا نمیام یه بحث مفصل کردیم و اخرسر راضی شد که بیاد و فردا بعد بهشت زهرا  که همگی با همسری رفتیم ،حلیم خریدیم  و رفتیم خونه مامان خوردیم و ابجیم کفش همسر رو عوض کرده بود و اورده بود و عصرش رفت مشهد که خونه ببینه

پنجشنبه ش ابگوشت پختیم که بریم اونجا با هم بخوریم و قبول نکرد و ناز کرد

یکشنبه و سه شنبه قبلشم خود همسر گفت نزیم

و جمعه ش بود که سر چله پدربزرگ داماد اخری قهر شدیم

و بقیه شو یادم نی فعلا.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز 23اسفند

یه مدت هست که خودم رو چش زدم و چندین شبه که با همسر مثل قبل عشقولانه  گی نداشتیم

یعنی من یه کم موضوع هایی برام درگیری ذهنی پیش آورده و ناراحتم کرده و بهش یا انتقال دادم یا ندادم و خلاصه مثل قبل پ نبودیم

حدودا یک یا دو هفته

یا مثلا یه تیکه ای بهم انداخته باهاش سرسنگین شدم و یا در مورد مادرش باز به مشکل خوردیم

مثلا امشب

امروز که محرم کردند و من رفتم خونه مادرش

برگشتنه ساعت2نصفه شب توی ماشین بهم گفت چقدر اخلاقت امشب خوب شده!

با تعجب و خوشحالی گفتم مگه چی شده؟

گفت مهربون حرف میزنی

گفتم با کی؟

گفت با همه،با بابام قربونتون برم و ....با مامانم و با خودم سر شب خیلی با خوشحالی حرف زدی....

گفت اخلاقت ماه شده!!!!

بعد که رسیدیم خونه موضوع مهریه جاریمو مطرح کردم و با گریه و بحث مجدد دیشب در مورد اقاجون و ....خوابیدم

البته توی حرفاش گفت بابام گفته پنجشنبه صبح بریم سر خاک اقا جلالیان

گفتم عید چی؟

گفت عیدم میایم

ولی شبمون با قهر شد...

بهش گفتم حالا که تو نمیگی و قبول نمیکنی من خودم فردا یه مامانت میگم که بین ما فرق نزاره!

گفت منم به مامانت میگم....

گفتم بگووو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پست هنر1

چند تا اموزش جدید دانلود کردم که می خوام انجامشون بدم اگه بشه ان شاءالله.

1.چند تا جعبه برای مرتب سازی وسایل و دکوری البته و خوشگل

2.جعبه های مخملی

3.رویه مبلی

4.روکش وسایل برقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

17اسفند

سلام

نمی دونم چه سریه انقدر ما خانوادگی قابلیت چشم زدن عزیزان خودمون رو داریم

این مدت که ابجی درگیر مشکلات با همسرش شده به شدت احساس موفقیت در زندگی  من و شوشو میشه و همون طور شد که اول هفته پیش مادرشوهرمو چشم زدیم و باهامون قهر شد(البته خداروشکر شنبه اشتی کرد)

و یه دو سه روزی هم هست اقا چشم خوردند و مبتلا به  تنبلی و ...شدند

یه کم اخه ازش تعریف کردم

تا تعریف می کنم ازش می ترکه....

بووووووم

امروز از 7 صبح بیدار شدم که قرصمو بخورم و دیگه نخوابیدم

و بهش یه املت قارچ خوشمزه و چای برای صبحانه دادم

و خیلی تعریف کرد و راضی بود

ولی در عوض حال منو گرفت و کلا بهش غر زدم تا رفت...

اه اعصابمو خرد کرد با کاراش  اخه..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خونه تکونی و خیاطی های بادکرده 95

سلام

از قبل بهمن خیلی ریز ریز خونه تکونی رو شروع کردم

امسال اصلا شوشو متوجه خونه تکونی نشد چون هم خونه تمیز بود و هم همه ی کاراشو خودم انجامیدم

فقط چند شب پیش بهش گفتم لطفا هود رو شما تمیز کن

خیلی کارا می خواستم برای سال جدید انجام بدم

خداروشکر کلاس خیاطیمون تموم شد...

اما کلی فکر خیاطی توی مخمه که انجام ندادم

نام می برم حالا

یک پیرهن مردونه برای شوشو

دو لباس مبل یا پیرهن مبل

(هنوز دودلم که با پارچه رویه مبلی مادرشوشو بدوزم یا نه)

سه دامن برای مامان جونیم

چهار تکمیل کت گلبهیم

پنج روکش لوازم برقی

شش مقنعه

هفت تکمیل دامن خمره

هشت سارافون برای خودم یا مهسا

نه همین فعلا یادم نی دیگه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تصمیم جدی از ابتدای بهمن 95

برنامه ریزی کردم و تصمیم جدی گرفتم که از ابتدای بهمن ماه به مناسبت تولدم هر موقع که نمازی از نمازهای روزانه قضا شد همون روز یا توی چند روز بعدش سریعا اداش کنم و نزارم روی هم تلنبار بشن.

این طوری به امید خدا برای گام بعدی باید برای نماز قضاهای قبل از این موعد برنامه ریزی کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باید این آیتم رو تکمیل کنم!

چندین تا دید و بازدید که از مهر تا حالا ننوشتم رو باید از روی تقویمم یه بار بیام سر صبر تا یادم هست بنویسم

حالا الان تقویمم کنارم نیس خونه مامانم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کاشت جعفری برای عید95

سلام به دوستان

دیروز 15اسفند که روز درختکاری بود، گلدون کوچیکمو برداشتم و خاکشو الک کردم و بذرهای جعفریمو که خیس کرده بودم از پنج شنبه قبلش،چندتاییشو کاشتم.

خب تا دو هفته انتظار شروع شد 

تا ببینیم این بار دیگه ما جعفری ای می بینیم یا نه...

به امید خدا....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰